جدول جو
جدول جو

معنی روی بروی - جستجوی لغت در جدول جو

روی بروی
(بِ)
روباروی. روبرو. مقابل. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
روی بروی
روبرو، مقابل، روباروی
تصویری از روی بروی
تصویر روی بروی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روی زردی
تصویر روی زردی
شرمساری، شرمندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رویاروی
تصویر رویاروی
برابر هم، رو به رو، روی در روی، روبارو، رو در رو
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
خجالت. شرمساری. شرمندگی. (ناظم الاطباء). حالت و صفت روی زرد. زردرویی
لغت نامه دهخدا
مواجه و روبروی و مقابل، (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف) :
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی،
حنظلۀ بادغیسی،
خوبیش از بهار زیباروی
خانه و باغ برده رویاروی،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بِ)
روبرو. مقابل. محاذی:
مرگ به من نیز روبروی نشسته ست
می نتوانم کنم سخن کم و افزون.
میرزا ابوالحسن جلوه.
و رجوع به روبرو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از موی بموی
تصویر موی بموی
بخش به بخش، سرتاسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویاروی
تصویر رویاروی
روبرو مقابل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رویاروی
تصویر رویاروی
روبرو، مقابل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روی آوری
تصویر روی آوری
توجه، اعتنا
فرهنگ واژه فارسی سره
مقابل، در برابر، مقابله
فرهنگ گویش مازندرانی